کتاب جنگاورن خونیرث 1 اثر ماه منیر داستان پور نشر کمیکا

کتاب کمیک جنگاوران خونیرث جلد1 این گونه روایت می‌کند که خونیرث نام سرزمینی در بخشی از قاره کهن است که مدتی است مرزهای شرقی آن از سوی گروه تروریستی ریگال مورد حمله قرار گرفته است. به همین دلیل جمعی از نخبگان شاخه‌های مختلف فناوری و دفاعی دور هم جمع شده‌اند که از نفوذ آن‌ها به داخل خاک خونیرث جلوگیری کنند. سرپرستی این گروه با هیرسا است. او نه تنها یک مخترع جوان و خوش‌فکر است، بلکه یک فرمانده جنگی ماهر هم هست. در جلد اول کمیک جنگاوران خونیرث می‌بینیم که آن‌ها در اولین مواجهه‌شان با گروه تروریستی ریگال موفق می‌شوند آنان را شکست داده و از مرزهای خونیرث دور کنند. اما این مواجهه آخرین برخورد این دو گروه با یکدیگر نیست و داستان جنگاوران ادامه خواهد داشت.

نگاهی به تحلیل شخصیت‌ها
شخصیت‌های متعددی در کتاب دیده می‌شوند که برخی از ‌آن‌ها عبارتند از :

هیرسا: او دانشجوی نخبه‌ی مهندسی هوا فضا و فرمانده‌ی گروه جنگاوران است. پهپاد پیشرفته‌ی شاباز اختراع اوست. مدتی پیش خانواده‌اش در حمله‌ی تروریستی ریگال کشته شده اند. مأموریت اصلی او حفظ امنیت خونیرث و نابودی متجاوران است.

تیلاو: یکی از اعضای گروه جنگاوران است.

ژیران: او نابغه‌ی آی تی و برادر آسوست و با گروه جنگاوران در بخش سایبری همکاری دارد.

آسو: آسو هم مانند برادرش ژیران از نخبگان بخش سایبری گروه جنگاوران است. در مواجهه‌ی جدی‌ای که با گروه ریگال دارند، می‌تواند با غلبه‌ بر سیستم مخابراتی آن‌ها زمینه‌ی نابودی پایگاه چشم شیر را فراهم کند.

ریگال: ریگال فرمانده‌ی گروه تروریستی متجاوز به خاک خونیرث است. او هم جمعی از نخبگان هوا فضا و جنگال را دور هم جمع کرده تا امنیت خونیرث را از بین ببرد.

دانشمند: همان‌طور که از اسمش پیداست از جمله مغزهای متفکر گروه ریگال است. دانشمند آخرین امید ریگال در موفقیت عملیات‌های نفوذ به خاک خونیرث محسوب می‌شود. هدف اصلی او در داستان این جلد از جنگاوران، به دست گرفتن کنترل پهپاد شاباز است.

نکات تربیتی داستان
کتاب جنگاوران خونیرث برای مخاطبان خود پیام‌های متعددی دارد که برخی از آنان به شرح زیر است:

دفاع از خاک میهن:
سه سال پیش هیرسا وقتی خبر کشته شدن خانواده‌اش در یک عملیات تروریستی را شنید که در راه رفتن به مصاحبه‌ی کاری و معرفی اختراعش یعنی شاباز بود. از دست دادن خانواده برای هیرسا دردناک بود اما مطلب مهمی را یادآوری می‌کرد، آن‌هم این بود که اگر سامانه‌ی امنیتی – دفاعی خونیرث آن‌قدر قوی بود که بتواند در برابر تهاجم دشمنان مقاومت کند، حالا خانواده‌ی او و خیلی‌های دیگر زنده بودند. به همین دلیل از آن زمان تلاش برای افزایش قدرت دفاعی خونیرث تبدیل به هدف او شد. در حمله‌ی تروریستی به مرزهای شرقی نیز همین روحیه یعنی دفاع از خاک میهن، باعث شد او و گروه جنگاوران تمام توانشان را به کار بگیرند تا ریگال را شکست دهند که البته موفق هم شدند.

خودباوری:
ایمان داشتن به توانایی‌های فردی و سرزمینی برای همه‌ی ما ضروری است. ممکن است برخی از افراد گاهی این ضرورت را فراموش کرده و خیال کنند هرچه از خارج می‌آید بهترین گزینه است! اما همیشه گروهی از نخبگان هستند تا ثابت کنند توانایی آن‌ها چیزی از دانشمندان خارجی کم ندارد بلکه در همان زمینه بیشتر از آن‌ها هم است. این نتیجه‌ی خودباوری و اعتماد به توانایی‌های فردی است که باعث می‌شود نسل جوان هر سرزمینی به رشد و شکوفایی برسد اما نقطه‌ی مقابلش یعنی تحقیر و بی‌اعتمادی به خود، زمینه‌ی شکست را فراهم می‌آورد.

شجاعت و ایمان به خدا:
درست است که گروه جنگاوران از توان و قدرت زیادی برخوردار است اما نباید گروه ریگال را هم دست کم گرفت. چون آن‌ها هم از توان علمی و تهاجمی بالایی برخوردارند. پس اگر اشخاصی تصمیم به مقابله با آن‌ها بگیرند، نه تنها نباید از خطرات احتمالی بترسند بلکه باید به خدا و کمک‌های او ایمان داشته باشند. درحقیقت ایمان به خداست که شجاعت لازم برای برخورد با گروه‌های تروریستی را به جنگاوران خونیرث داده است. چون وقتی کسی به خدا و قدرت او ایمان داشته باشد همه‌ی قدرت‌های دیگر در نظرش کوچک و بی‌اهمیت خواهد شد.

اهمیت همکاری در رسیدن به هدف:
تشکیل گروه و همکاری با اعضای آن برای رسیدن به یک هدف مشترک، قدرتی است که همه از آن برخوردار نیستند. افرادی که بتوانند در یک گروه فعالیت کنند و با اعضای آن هماهنگ شوند نیمی از راه موفقیت را رفته‌اند. چون آن‌ها در این همکاری هم استقلال فردی‌شان را حفظ می‌کنند و هم این‌که نظرات دیگران را می‌پذیرند و به کار می‌برند. جنگاوران خونیرث هم همین کار را انجام می‌دهند. آن‌ها در عین‌حال که تفاوت‌های زیادی با یکدیگر دارند، هدف مشترکی را دنبال می‌کنند که اهمیت و بزرگی‌اش باعث می‌شود هرچالشی را بپذیرند.